غم دل با که بگویم که مرا یاری نیست جز تو ای روح روان هیچ مدد کاری نیست
غم عشق تو به جان است و نگویم به کسی که در این بادیه غم زده غم خواری نیست
راز دل را نتوانم به کسی بگشایم که در این دیر مغان راز نگهداری نیست
درد من عشق تو وبستر من بستر مرگ جز توام هیچ طبیبی و پریتاری نیست
لطف کن لطف و گذر کن به سر بالینم که به بیماری من جان تو بیماری نیست
قلمسرخ کشم بر ورق دفتر خویش هان که در عشق منو حسن تو گفتاری نیست
:: موضوعات مرتبط:
>>سرگرمی ,
شعر ,
,
:: برچسبها:
شعر ,
غم ,
تنهایی ,
:: بازدید از این مطلب : 447
|
امتیاز مطلب : 98
|
تعداد امتیازدهندگان : 26
|
مجموع امتیاز : 26